قاصدک شمس توس
یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, :: 14:17 ::  نويسنده : آمنه

 

زیردریایی

 

 

 

I.n.s. dolfin-03.JPG

زیردریایی یک وسیلهٔ نقیله شناور است که می‌تواند در زیر سطح آب حرکت کند و به ژرفاهایی برسد که غواصان به آن دسترسی ندارند. زیردریایی ممکن است از نوع غیرنظامی (علمی یا گردشگری) باشد یا از نوع نظامی. زیردریایی‌های نظامی با زرادخانه‌ای از جنگ‌افزارها، به ویژه اژدر و موشک مسلح شده‌اند. پیشرفت بزرگ در ساخت زیردریایی‌ها معرفی انرژی هسته‌ای به این عرصه بود که باعث شده تا شعاع عمل زیردریایی‌های هسته‌ای به‌طور قابل توجهی افزایش پیدا کند.

زیردریایی‌های هسته‌ای با داشتن برق کافی برای ایجاد اکسیژن از الکترولیز آب دریا دیگر نیاز به بالا آمدن منظم و مکرر به سطح آب را ندارند و بنابراین بدون نیاز به سوخت‌گیری قادرند تقریبا به طور نامحدود در زیر آب دریا بمانند. تنها محدودیت تامین تجهیزات مصرفی خدمه هم‌چون مواد غذایی، آب شیرین و لوازم بهداشتی و غیره‌است. انرژی هسته‌ای گران است و بنابر این ارائه و کاربرد آن تنها برای زیردریایی‌های نظامی محفوظ می‌باشد.

بدنه زیردریایی‌ها دارای یک حفره طولی است که می‌تواند با هوا یا آب پر شود. برای فرورفتن در آب مخازنی را در بدنه با آب پر می‌کنند و برای بازگشت به سطح آب هوای فشرده‌ای که در مخازن تحت فشار قرار دارد رها شده و مخازن را پر از هوا می‌کند. پروانه‌های زیردریایی توسط هواپیماهای آب‌نشین به بدنه وصل می‌شوند.


تاریخچه ساخت زیردریایی‌ها

تاریخچه ساخت زیردریایی‌ها

در زیردریاییهای اولیه از نیروی دست برای حرکت دادن زیر دریایی در اعماق کمک گرفته می‌شد. در سال ۱۶۲۰ شخص بنام ون دربل اولین زیردریایی را ساخت که می‌توانست در عمق ۴٫۵ متری حرکت کند. حجم داخل این زیردریایی بسیار کم بود، بطوریکه فقط یک نفر می‌توانست داخل آن قرار گیرد و برای حرکت دادن آن در عمق به یک فرد بسیار نیرومند نیاز بود تا بتواند پره‌های جلو و فوقانی را بچرخاند. درحدود سال ۱۷۷۰، دیود باشنل زیردریایی را طراحی کرد که می‌توانست به کمک دست و پدالهای پایی حرکت کند.

حدود ۳۰ سال بعد روبرت فولتون، زیردریایی دیگری ساخت که ۳ نفر گنجایش داشت و برای اولین بار، بالهایی برای تنظیم عمق در زیردریایی تعبیه شد. فولتون سپس تلاش کرد تا زیردریایی دیگری با موتور بخار بسازد. مشکل طراحی این موتورها در آن بود که در زیر آب اکسیژن نبود. بنابراین موتوری طراحی شد که ابتدا آب در سطح آب داخل مخزنی با موتور دیزل (با سوخت گازوئیل) داغ و تبدیل به بخار می‌شد، سپس موتور خاموش می‌شد و زیردریایی به داخل آب شیرجه می‌زد و تا وقتی که بخار داخل مخزن سرد نشده بود، زیردریایی می‌توانست با موتور بخار در عمق دریا حرکت کند.

در سال ۱۸۶۰ زیردریایی دیگری طراحی شد که بطور کامل زیر آب نمی‌رفت و از طریق لوله‌ای که به سطح آب راه داشت، اکسیژن را برای سوخت موتور به داخل زیردریایی مکش می‌کرد. در سال ۱۹۰۴ اولین زیردریایی که با موتور دیزل - الکتریکی کار می‌کرد، در فرانسه ساخته شد. موتورهای دیزل در سطح آب، باطری‌های الکتریکی را شارژ می‌کردند و سپس زیردریایی در آب فرو می‌رفت. در این هنگام موتور دیزل خاموش می‌شد و موتور الکتریکی به کمک باطریهای شارژ شده، زیردریایی را حرکت می‌داد.

 

 

پیشینه کاربرد 

زیردریایی برای نخستین بار در زمان جنگ داخلی آمریکا استفاده شد. در جنگهای جهانی اول و دوم بویژه جنگ جهانی دوم نبرد زیردریایی‌ها یکی از ویژه‌ترین نبردهای آن جنگ شمرده می‌شود که از آن فیلم‌های زیادی ساخته شده‌است.

در دوران جنگ سرد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی هر کدام روی به ساخت زیر دریایی اتمی کردند. این زیر دریایی‌ها توانایی ترابری و شلیک موشکهای بین قاره‌ای با کلاهک هسته‌ای دارند. نام زیر دریایی هسته‌ای بخاطر داشتن موتور با سوخت هسته‌ای است که این زیر دریایی‌ها را از سوخت گیری دوباره بی‌نیاز می‌کند. کشورهای انگلیس و فرانسه نیز دارای این زیر دریایی می‌باشند و به تازگی هند با خرید دو فروند زیر دریایی هسته‌ای از روسیه به جمع کشورهای دارای این زیر دریایی پیوسته‌است.

نوع قدیمی‌تر زیر دریایی‌ها، زیردریایی با موتور دیزل است. این نوع زیر دریایی نمی‌تواند مدت زیادی در زیر آب بماند چرا که برای کار به هوا نیاز دارد و معمولا استفاده از موتور دیزل در زیر دریایی‌ها محدود به حرکت در سطح دریا و یا تامین برق مورد نیاز موتورهای الکتریکی زیردریایی است. ایران نیز با خرید مدل نهنگ از روسیه و ساخت آن با استفاده از مهندسی معکوس این نمونه به فن آوری ساخت آن دست یافته‌است. کشورهای زیادی از جمله هلند، آلمان، کشورهای اسکاندیناوی، مصر و اسرائیل دارای این کلاس زیر دریایی هستند.

کلاس آخر زیر دریایی‌های عملیاتی هستند که بعد از جنگ جهانی دوم کمتر ساخته یا از آن بهره برداری شده. این زیر دریایی‌ها کوچک و بیشتر برای عملیات واکنش سریع یا در آبهای کم ژرفا بهره برداری می‌شوند. در جنگ جهانی دوم ژاپن با بهره گیری از این گونه زیر دریایی به بندر پرل هاربر در خشکچه‌های هاوایی آمریکا پاتک زد.


 

زیردریایی یک وسیلهٔ نقیله شناور است که می‌تواند در زیر سطح آب حرکت کند. شناوری است که همانگونه که از نامش پیداست توانایی شنا در زیر آبها را دارد. زیر دریایی برای نخستین بار در زمان جنگ داخلی آمریکا استفاده شد. در جنگهای جهانی اول و دوم بویژه جنگ جهانی دوم نبرد زیر دریایی‌ها یکی از ویژه‌ترین نبردهای آن جنگ شمرده می‌شود که از آن فیلمهای زیادی ساخته شده. در دوران جنگ سرد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی هر کدام روی به ساخت زیر دریایی اتمی کردند. این زیر دریایی‌ها توانایی ترابری و شلیک موشکهای بین قاره‌ای با کلاهک هسته‌ای هستنداما نام زیر دریایی هسته‌ای بخاطر داستن موتور با سوخت هسته‌ای است که این زیر دریایی‌ها را از سوخت گیری دوباره بینیاز می‌کند. کشورهای انگلیس و فرانسه نیز دارای این زیر دریایی می‌باشند و به تازگی هند با خرید دو فروند زیر دریایی هستهای از روسیه به جمع کشورهای دارای این زیر دریایی پیوسته. نوع دیگر و قدیمی تر زیر دریایی‌ها زیردریایی موتور دیزل است که ایران نیز با خرید مدل نهنگ از روسیه و ساخت وارون این نمونه به فن آوری ساخت دست یافته.کشورهای زیادی از جمله هلند، آلمان، کشورهای اسکاندیناوی، مصر و اسرائیل دارای این کلاس زیر دریایی هستند. کلاس آخر زیر دریایی‌های عملیاتی هستند که بعد از جنگ جهانی دوم کمتر ساخته یا از آن بهره برداری شده. این زیر دریایی‌ها کوچک و بیشتر برای عملیات واکنش سریع یا در آبهای کم ژرفا بهره برداری می‌شوند. در جنگ جهانی دوم ژاپن با بهره گیری از این گونه زیر دریایی به بندر پرل هاربر در خشکچه‌های هاوایی آمریکا پاتک زد.



تاریخچه ساخت زیردریایی ها

Click the image to open in full size.


در زیردریاییهای اولیه از نیروی دست برای حرکت دادن زیر دریایی در اعماق کمک گرفته می‌شد. در سال 1620 شخص بنام ون دربل اولین زیردریایی را ساخت که می‌توانست در عمق 4.5 متری حرکت کند. حجم داخل این زیردریایی بسیار کم بود، بطوریکه فقط یک نفر می‌توانست داخل آن قرار گیرد و برای حرکت دادن آن در عمق به یک فرد بسیار نیرومند نیاز بود تا بتواند پره‌های جلو و فوقانی را بچرخاند. درحدود سال 1770، دیود باشنل زیردریایی را طراحی کرد که می‌توانست به کمک دست و پدالهای پایی حرکت کند.
حدود 30 سال بعد روبرت فولتون ، زیردریایی دیگری ساخت که 3 نفر گنجایش داشت و برای اولین بار ، بالهایی برای تنظیم عمق در زیردریایی تعبیه شد. فولتون سپس تلاش کرد تا زیردریایی دیگری با موتور بخار بسازد. مشکل طراحی این موتورها در آن بود که در زیر آب اکسیژن نبود. بنابراین موتوری طراحی شد که ابتدا آب در سطح آب داخل مخزنی با موتور دیزل (با سوخت گازوئیل) داغ و تبدیل به بخار می‌شد، سپس موتور خاموش می‌شد و زیردریایی به داخل آب شیرجه می‌زد و تا وقتی که بخار داخل مخزن سرد نشده بود، زیردریایی می‌توانست با موتور بخار در عمق دریا حرکت کند.
در سال 1860 زیردریایی دیگری طراحی شد که بطور کامل زیر آب نمی‌رفت و از طریق لوله‌ای که به سطح آب راه داشت، اکسیژن را برای سوخت موتور به داخل زیردریایی مکش می‌کرد. در سال 1904 اولین زیردریایی که با موتور دیزل - الکتریکی کار می‌کرد، در فرانسه ساخته شد. موتورهای دیزل در سطح آب ، باطری‌های الکتریکی را شارژ می‌کردند و سپس زیردریایی در آب فرو می‌رفت. در این هنگام موتور دیزل خاموش می‌شد و موتور الکتریکی به کمک باطریهای شارژ شده ، زیردریایی را حرکت می‌داد.

حرکت در زیر و سطح آب :

ماده اولیه در ساخت زیر دریایی هسته ای،استیل است؛استیل در ساخت دو بدنه ی بیرونی و درونی زیر دریایی بکار می رود وبین این دو بدنه مخزن بلاست نام دارد که با بردن آب بین دو بدنه باعث فرو رفتن زیر دریایی و با خروج آب باعث بالا آمدن زیر دریایی می شود. زیردریایی به علت وزن آب که به طور مساوی با وزن زیر دریایی جابجا می شود، می تواند شناور شود. این جابجایی آب،یک نیروی رو به بالا ایجاد می کند که نیروی "شناور سازی" نامیده می شود و معکوس جاذبه زمین عمل می کند و باعث می شود کشتی در آب غرق نشود. عکس کشتی، زیردریایی این خاصیت شناور سازی را کنترل می کند و به این ترتیب، به طور دلخواه می تواند در آب فرو رود یا اینکه به سطح آب بیاید.برای کنترل خاصیت شناوری، زیردریایی مخزنهای بلاست یا مخازن تعادل ناو دارد که می تواند به صورت یک در میان با آب و هوا پر شود.زمانی که زیر دریایی روی سطح آب است، مخازن بلاست با هوا پر می شوند؛در این حالت، چگالی کل زیر دریایی کمتر است از آبی که زیر دریایی را احاطه کرده است.با حرکت کردن زیردریایی مخازن بلاست در آب فرو می رود و هوا از مخزن خارج می شود تا زمانی که چگالی زیر دریایی از آب بیشتر شود و زیر دریایی شروع به فرورفتن در آب می کند.
برای اینکه تراز زیر دریایی در هر ارتفاعی حفظ شود، زیر دریایی توازن بین آب و هوا را در مخازن تعادل ناو نگه می دارد.بنابراین چگالی سرتاسر زیردریایی برابر است با آبی که زیر دریایی را احاطه کرده است.
در داخل زیر دریایی ذخیره هوای فشرده برای ادامه حیات و استفاده مخزن بلاست نگهداری می شود.در موارد اضطراری مخازن بلاست می توانند با فشار زیاد هوا به سرعت پر شوند تا زیر دریایی به سرعت به سطح آب برود.

Click the image to open in full size.


نیروی دریایی ایران و زیردریایی ها:

تنها 17 سال از از تشکیل ناوگان زیر سطحی ایران می گذرد ولی در همین مدت کم گوی سبقت را از بسیاری از کشورهایی که پیش از ایران دارای زیر دریایی بوده اند ربوده است.
پس از پایان جنگ و فرماندهی مشترک دریادار شمخانی بر نیروی دریایی ارتش و سپاه اندیشه تشکیل ناوگان زیر سطحی در نداجا شکل گرفت و پس از تصویب در ستاد کل تعدادی از پرسنل زبده نیروی دریایی به روسیه و بندر سنت پترزبورگ اعزام شدند و دوره عالی و فشرده زیردریایی را گذراندند. همزمان در بخش شرقی اسکله منطقه یکم بندرعباس ساخت و ساز پهلو گاه زیر دریایی ها آغاز شد و به تدریج 3 زیر دریایی کلاس کیلو به ایران تحویل شد.
این زیر دریایی هنوز هم از بهترین زیردریایی های حال حاضر جهان است که بسیار کم صدا و ضد رادار و دارای قابلیت پرتاب موشکهای کروز است.
سالها گذشت و روسیه در تحویل تعداد بیشتر زیر دریایی به ایران خلف وعده کرد تا اینکه در نخستین گام در بهمن81 زیردریایی صابحات 15 به نداجا ملحق شد.
این زیر دریایی برای عملیات های تجسسی در ابهاب کم عمق تنگه هرمز مناسب است.
چند سال گذشت و نیرو برای رفع نیازش به نسل جدیدی از زیردریایی های سبک به نام نهنگ و غدیر دست یافت که وارد تولید انبوه شده اند و از کلاس فوق سبک به کلاس سبک تغییر جهت داد.
هم اکنون نیز خط تولید زیر دریایی کلاس سنگین قائم در بندرعباس افتتاح شده است که جزئیات بیشتری منتشر نگردید.
برخی منابع نیز خبر از خرید زیر دریایی های تهاجمی کوچک و شبه انتحاری از کره شمالی برای بکارگیری توسط نیروی دریایی سپاه داده اند.



Click the image to open in full size.

 

 


 

 

 


شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 15:36 ::  نويسنده : آمنه

  • حافظ

خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند
فهرست مندرجات۱ زندگی‌نامه ۲ غزلیات ۳ رباعیات ۴ دیوان حافظ ۵ حافظ و پیشینیان 5 شارحان ترک ۶ تأثیر حافظ بر شعر دوره‌های بعد ۷ حافظ در جهان
آرامگاه خواجه حافظ شيرازى
از زندگی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست، و در اشعار او که می‌تواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت می‌شود. آنچه از فحوای تذکرهها به دست می‌آید بیشتر افسانه‌هایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانواده‌ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده است.(با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانواده‌های مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است.) در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته است. در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفی ۷۵۸ ه.ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. (در قطعه ای با مطلع "خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی" شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنی قید می‌کند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه ۷۴۳ حاکم شیراز بوده است و از این رو می‌توان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده است). علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تأمین می‌شده است. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد. در بارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخین و حافظ ‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه‍. ق. و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ می‌دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ ه‍. ق تخمین می‌زنند. آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ه‍. ق روی داده‌است
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخین دیده می‌شود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ه‍. ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد ۷۷۷ ه‍. ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تألیف جامی (متولد ۸۱۷ ه‍. ق) به صراحت این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده‌است. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی بر نقاب خاک کشیده است.
غزلیات
غزلی از حافظ با خطاطی دیجیتال: اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست. حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
حافظ را چیره‌دست‌ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته‌اند[۵] موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزل‌سرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه‌پردازی است.
با آن‌که حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او در تک بیت‌های درخشان، مستقل، و خوش‌مضمون فراوانی است که سروده است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره‌های قرآن تأثیر گرفته‌است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته‌اند.
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ    
به قرآنی که اندر سینه داری
نمونه‌ای از اشعار
پیش از اینت بیش از این اندیشهٔ عشّاق بود    
مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین‌لبان    
بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند    
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد    
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد و دین    
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد    
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
رباعیات
چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، هم‌سنگ عزل‌های او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آن‌ها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده‌است. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ می‌نویسد: هیچ‌یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی‌افزاید.
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت    
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست    
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد    
هر پاک روی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن غیب است عجب    
چون مرد ندید از که آبستن شد
دیوان حافظ
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه‌های گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبان‌های جهان به‌چاپ رسیده است. شاید تعداد نسخه‌های خطّی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانه‌های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.
یکی از باب‌های عمده در حافظ ‌شناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و هم‌عصران بر هنر و سخن اوست. این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کرده‌اند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بی‌نظیری، و منحصربه‌فرد بودن حافظ، و اینکه در چه مواردی او اینگونه است. دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندی‌های آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.
از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالب‌های شعری استادان پیش از خود و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی و سلمایی دارد
همین ویژگی کم‌مانند، و نیز عالَم‌گیری و رواج بی‌مانند شعر اوست، که از دیرباز شرح‌نویسان زیادی را برآن داشته تا بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند. بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاسته‌اند
شارحان ترک
۱. سودی بسنوی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍.ق)، نویسندهٔ شرح چهار جلدی بر دیوان حافظ
۲. سروری )درگذشت: ۹۶۹ ه‍.ق)
۳. شمعی )درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍.)
۴. سید محمد قونیوی متخلص به وهبی (درگذشت: ۇچشم می‌خورد
تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگرچه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ‌ پژوهان شعر او را پایه‌گذار سبک هندی می‌دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است
در مقدمه نسخه قزوینی و ستایشگر آمده است
غزل سرایی حافظ بدان رسید که چرخ    
نوای زهره و رامشگری بهشت از یاد
بداد داد بیان در غزل بدان وجهی    
که هیچ شاعر از این گونه داد نظم نداد
چوشعر عذب روانش زبر کند گویی    
هزار رحمت حق بر روان حافظ باد
سروده‌های شاعران بزرگ برای حافظ
گوته
گوته، نابغه‌ترین ادیب آلمانی، دیوان غربی - شرقی خود را تحت تاثیر دیوان حافظ سرود، و فصل دوم آن را با نام حافظ‌ نامه به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آن‌ها می‌توان به دو شعر زیر اشاره کرد
حافظا، در غزل‌هایت می‌شنوم
که شاعران را بزرگ داشته‌ای
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می‌دهم
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ‌داشتِ اوست
خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
راستی که دیوانگی است
کشتی‌یی پُر شتاب و خروشان
به پهنهٔ پُر موج دریا در می‌آید،
و مغرور و دلیر به دلِ خیزاب‌ها می‌زند
آن و دمی است که اقیانوس درهم‌اش بشکند
ولی این تخته‌بند پوده همچنان به پیش می‌راند
در غزل‌های سبک‌خیز و تندآهنگِ تو
خنکای سیال دریا است،
و فورانِ کوه‌وار آتش نیز
و گدازه‌ها مرا در خود غرق می‌کنند
با این همه خیالی نیز درونم را می‌آکند
و شجاعت‌ام می‌بخشد
مگر نه آن‌که من نیز در سرزمینِ خورشید
زیسته و عشق ورزیده‌ام
نیچه
یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان نام‌آور آلمان، نیچه، نیز در دیوان اندرزها و حکمت‌ها، یکی از شعرهای خود را با نام به حافظ (آوای نوشانوش، پرسش یک آبنوش) به او تقدیم کرده‌است
میخانه‌ای که تو برای خویش پی‌افکنده‌ای
فراخ تر از هر خانه‌ای است
جهان از سر کشیدن می‌یی
که تو در اندرون آن می‌اندازی،
ناتوان است
پرنده‌ای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همه‌ای، تو هیچی
میخانه‌ای، می‌یی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو می‌روی ابدی،
از خود می‌پروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
-
تو و شراب؟
ترجمه‌های دیوان حافظ
تا کنون، شعر حافظ به ده‌ها زبان در تمامی دنیا ترجمه شده‌است. ازجمله قدیمی‌ترین این ترجمه‌ها می‌توان موارد زیر را برشمرد:

۱. تاریخ: ۱۶۸۰ م، نویسنده: F. Meninski، نام و نوع اثر: Linguarum Orientalium اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: وین
۲. تاریخ: ۱۷۶۷ م، نویسنده: T. Hyde، نام و نوع اثر: Syntagma dissertationum اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی... - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: آکسفورد
۳. تاریخ: ۱۷۷۱ م، نویسنده: de Reviski، نام و نوع اثر: Specimen poeseos Persicae شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: ذکر نشده
۴. تاریخ: ۱۷۷۴ م، نویسنده: J. Richardson، نام و نوع اثر: Specimen, Persian Poetry شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به انگلیسی ترجمه شد، محل انتشار: لندن
شرح حافظ
شعر حافظ بنا به ماهیّت و طبیعتش شرح‌طلب است. این امر، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست، بلکه نشان از چندپهه است که حافظ سرسخت و بی‌باک به مبارزه با این بیماری پرداخته. حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود، جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده. آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام - که کتاب اصلی آن قرآن به زبان عربی است - افزود و او را تبدیل به رندی آزاد اندیش کرد به گونه‌ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده است:
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد    
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی‌گیرند    
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد
او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حافظ  ۲۴۴ ه‍.ق)
حافظ ‌پژوهان شبه قاره
این گروه بیشتر از دستهٔ پیشین به شعر حافظ و شرح‌نگاری برآن روی‌آورده‌اند. تنها از ربع نخست سدهٔ یازدهم هجری تا ربع اوّل سدهٔ دوازدهم (حدود ۱۰۰ سال) ۹ شرح کوچک و بزرگ در منطقهٔ پنجاب نوشته‌شده‌است. به عنوان نمونه می‌توان این دو را ذکر کرد:
۱. مرج‌البحرین توسّط ختمی لاهوری در سال ۱۰۲۶ ه‍.ق
۲. مولانا عبدالله خویشگی قصوری که ۴ شرح بر دیوان خواجه نوشت (۱۱۰۶ ه‍.ق

شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 15:31 ::  نويسنده : آمنه

عمر خیام

حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۰ خورشیدی که به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیشابوری هم نامیده شده‌است، حکیم، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و شاعر بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و حجةالحق لقب داشته است، ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است. گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان‌نموده‌است.

وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم ترین کارهای اوست.

شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.

همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.


عمر خیام در فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربسط نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مروکه به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است.

مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی امکان ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:

1. سقوط دولت آل بویه

2. قیام دولتِ سلجوقی

3. جنگ‌های صلیبی

4. ظهور باطینان

در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را حجه‌الحق و ابوالفضل بیهقی امام عصر خود لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند.

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه می اش را شکست. پس خیام چنین سرود:

ابریق می مرا شکستی،ربی

بر من در عیش را ببستی،ربی

من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی

خاکم به دهن مگر که مستی،ربی

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!

آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست بگو!

و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته

نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته

ریشت ز عقب در آمده دم گشته

و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.

سه یار دبستانی

به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند.]

چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.

ریاضیات

س. ا. کانسوا گفته: در تاریخ ریاضی سده‌های ۱۱ و ۱۲ و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمده‌ای داشته‌است.

پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده‌است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده‌است، می‌توان رد پای خیام را به واسطه طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. قدیمی‌ترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دوره خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف چهار مقاله است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده‌است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجسته‌ترین آنها در این علم است.

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند. آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق می‌افتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطی‌ای که وی از آنها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند گفته: نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، اما می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت. گفته: در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده‌است.

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لایدن در هلند قرار دارد. در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام فرض کرده بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که فرضهای حاده و منفرجه‌بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.

درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده‌است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است. بنابرین از دیگر دست‌آوردهای وی موفقیت در تعیین ضرایب بسط دو جمله‌ای (بینوم نیوتن) است که البته تا سده قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جمله‌ای‌ها دو جمله‌ای خیام-نیوتن نامیده می‌شوند. نوشتن این ضرایب به صورت منظم مثلث خیام پاسکال را شکل می‌دهد که بیانگر رابطهی بین این ضرایب است.


به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب جوامع الحساب آورده شده‌است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی بدین منظور مدار گردش کره زمین به دور خورشید را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود.

خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته‌است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : آمنه

اَفْلاطون‌، فيلسوف‌ نامدار يونانى‌ (427-347ق‌م‌). وي‌ كه‌ در مارس‌ يا ژوئية 427ق‌م‌ در آتن‌ زاده‌ شد، از سوي‌ پدر و مادر وابسته‌ به‌ خاندانهاي‌ برجستة اشرافى‌ آتِن‌ بود؛ پدرش‌ آريستُن‌ پسر آريستوكلِس‌1 نسب‌ خود را به‌ شهرياران‌ اسطوره‌اي‌ و حتى‌ به‌ خداي‌ يونانى‌ پوسايدُن‌2 رب‌النوع‌ و فرمانرواي‌ درياها مى‌رسانيد. مادرش‌ پريكتيونه‌3، دختر گلاوكُن‌ نيز نسبش‌ به‌ درُپيدِس‌ يكى‌ از خويشاوندان‌ و به‌ گفته‌اي‌ برادر سولُن‌ (د ح‌ 560ق‌م‌) قانون‌گذار و سياستمدار مشهور آتنى‌ مى‌رسيد. گلاوكن‌ پدربزرگ‌ مادري‌ افلاطون‌، پسر برادري‌ به‌ نام‌ كريتياس‌ داشت‌. وي‌ يكى‌ از 30 تن‌ خودكامه‌ بود كه‌ پس‌ از شكست‌ آتن‌ در جنگهاي‌ پِلوپونِسوس‌ ميان‌ آتن‌ و اسپارتا در 404ق‌م‌ دموكراسى‌ آتن‌ را از ميان‌ برداشتند و نظام‌ حكومتى‌ اليگارشى‌ (فرمانروايى‌ چند تن‌) را در آنجا برپا كردند و به‌ بسياري‌ تبهكاريها دست‌ زدند. مادر افلاطون‌ برادر جوان‌تري‌ به‌ نام‌ خارميدِس‌ داشت‌ كه‌ او نيز يكى‌ از 30 تن‌ خودكامه‌ بود. كريتياس‌ پسر عموي‌ مادر افلاطون‌ و خارميدس‌ دايى‌ افلاطون‌ بودند. افلاطون‌ از همة اين‌ كسان‌ در نوشته‌هايش‌ نام‌ مى‌برد و بعضى‌ از آنان‌ از گفت‌ و گوگران‌ در «ديالوگهاي‌» افلاطون‌ به‌ شمار مى‌روند. پدر و مادر افلاطون‌، غير از او دو پسر ديگر به‌ نامهاي‌ آدَيماتُس‌ و گلاوكن‌، و دختري‌ به‌ نام‌ پوتونه‌ داشتند. پدر افلاطون‌ در كودكى‌ِ وي‌ مرد و مادرش‌ با دايى‌ خود به‌ نام‌ پوريلامپِس‌ - كه‌ از نزديكان‌ و همراهان‌ پِريكلِس‌ (490-429ق‌م‌) دولتمرد و سياستمدار بزرگ‌ آتن‌ بود و از دموكراتهاي‌ سرسخت‌ به‌ شمار مى‌رفت‌ - زناشويى‌ كرد. نتيجة اين‌ ازدواج‌ پسري‌ به‌ نام‌ آنتيفُن‌ بود. مادر افلاطون‌، گويا عمري‌ دراز داشته‌، و تا 366ق‌م‌ نيز زنده‌ بوده‌ است‌، چنانكه‌ افلاطون‌ در «نامة هفتم‌» خود به‌ وي‌ اشاره‌ مى‌كند. گفته‌ مى‌شود كه‌ نخستين‌ نام‌ افلاطون‌ آريستوكلس‌ بوده‌ است‌ و سپس‌ آموزگار ورزش‌ وي‌، به‌ سبب‌ تنومندي‌ او، وي‌ را «پلاتُن‌»، يعنى‌ «پهن‌ شانه‌» ناميده‌ است‌.
از دوران‌ كودكى‌ افلاطون‌، آگاهى‌ چندانى‌ در دست‌ نيست‌. بنابر گزارش‌ ديوگِنِس‌ لائرتيوس‌ در «زندگيها و عقايد فيلسوفان‌ برجسته‌» (كتاب‌ ، III فصل‌ وي‌ دستور زبان‌، موسيقى‌ و ورزش‌ (ژيمناستيك‌) آموخته‌ بوده‌، و سپس‌ در نمايشهاي‌ پهلوانان‌ شركت‌ مى‌جسته‌، و نيز نقاشى‌ مى‌كرده‌، و شعر مى‌سروده‌ است‌؛ اما پس‌ از آشنايى‌ با سقراط، اشعارش‌ را سوزانده‌ است‌. با وجود اين‌، از وي‌ چند شعر كوتاه‌ غنايى‌ و پاره‌اي‌ شعر حماسى‌ برجاي‌ مانده‌ است‌. گفته‌ مى‌شود كه‌ وي‌ فلسفه‌ را نزد كراتولُس‌ از پيروان‌ هراكليتوس‌، فيلسوف‌ مشهور پيش‌ از سقراط و نيز هِرموگِنِس‌، از پيروان‌ فلسفة پارمِنيدِس‌، آموخته‌ بوده‌ است‌ (نك: ارسطو، متافيزيك‌، كتاب‌ ، I فصل‌ 6 ، گ‌ .(987a افلاطون‌ در 20 سالگى‌ (407ق‌م‌) به‌ حلقة شاگردان‌ سقراط پيوست‌. از نوشته‌هاي‌ او برمى‌آيد كه‌ سقراط با خارميدس‌ دايى‌ افلاطون‌ از 431ق‌م‌، و نيز با كريتياس‌ آشنايى‌داشته‌است‌.افلاطون‌بنابرگواهى‌خودش‌در آپولوژي‌4 ( آپولوگيا، يا دفاعية سقراط) هنگام‌ محاكمة سقراط در دادگاه‌ حاضر بوده‌، و همراه‌ ديگران‌ پرداخت‌ جريمه‌اي‌ را براي‌ سقراط ضمانت‌ كرده‌ بوده‌ است‌ (ص‌ .(38B اما از سوي‌ ديگر، در ديالوگ‌ فايدُن‌ (ص‌ مى‌گويد كه‌ هنگام‌ مرگ‌ سقراط در زندان‌ (399ق‌م‌)، بيمار بوده‌، و نتوانسته‌ است‌ در واپسين‌ ساعتهاي‌ زندگى‌ استادش‌ نزد وي‌ باشد.
افلاطون‌ 8 سال‌ را با سقراط گذرانده‌ بود. وي‌ رويدادهاي‌ بيرونى‌ و درونى‌ اين‌ دوره‌ را در «نامة هفتم‌5» خود (ص‌ گزارش‌ مى‌كند و مى‌گويد كه‌ پس‌ از شكست‌ آتن‌ و به‌ قدرت‌ رسيدن‌ 30 تن‌ خودكامه‌ - كه‌ وي‌ با چند تن‌ از ايشان‌ خويشاوند، يا آشنا بود - از وي‌ خواسته‌ شد كه‌ به‌ آنان‌ بپيوندد، اما او پس‌ از مشاهدة ستمگريها و تبهكاريهاي‌ ايشان‌ از آنان‌ دوري‌ گرفت‌ و پى‌برد كه‌ روزگار سازمان‌ سياسى‌ پيشين‌ آتن‌ در مقايسه‌ با فرمانروايى‌ ايشان‌، دورانى‌ طلايى‌ بوده‌ است‌. بيزاري‌ وي‌ از خودكامگان‌ به‌ ويژه‌ هنگامى‌ شدت‌ يافت‌ كه‌ آنان‌ سقراط را به‌ همكاري‌ فراخواندند و از او خواستند كه‌ همراه‌ ديگران‌ در كشتن‌ يكى‌ از شهروندان‌ شركت‌ كند و سقراط از اين‌ كار سرباز زد. پس‌ از سقوط 30 تن‌ خودكامه‌ و بازگشت‌ دموكراسى‌ به‌ آتن‌ (در 403ق‌م‌)، افلاطون‌ تصميم‌ گرفت‌ كه‌ با انگيزة دلبستگى‌ هميشگى‌ خود به‌ فعاليتهاي‌ سياسى‌، وارد عرصة سياست‌ شود؛ اما اين‌ بار نيز سرخورده‌ و نااميد شد، زيرا دموكراتهاي‌ آتن‌ استادش‌ سقراط را به‌ محاكمه‌ كشاندند و به‌ مرگ‌ محكوم‌ كردند. اين‌ رويداد سبب‌ شد كه‌ وي‌ تصميم‌ بگيرد كه‌ براي‌ هميشه‌ از سياست‌ كناره‌ گيرد. بدين‌سان‌، از آنجا كه‌ هواداران‌ سقراط در آتن‌ آن‌ زمان‌ محبوبيت‌ نداشتند، افلاطون‌ با چند تن‌ از ديگر ياران‌ سقراط به‌ شهر مِگارا در 40 كيلومتري‌ آتن‌ نزد يوكليدِس‌ (ح‌ 450 - 370ق‌م‌) كه‌ يكى‌ از قديمى‌ترين‌ شاگردان‌ سقراط بود، رفت‌. اين‌ مرد پس‌ از مرگ‌ سقراط به‌ آن‌ شهر رفته‌، و در آنجا مكتبى‌ فلسفى‌ را بنياد نهاده‌ بود.
سفرها: بنابر گزارشهاي‌ زندگى‌نامه‌ نويسان‌ افلاطون‌، وي‌ نخست‌ به‌ كورِنه‌ - يكى‌ از مهاجرنشينهاي‌ يونانى‌ در شمال‌ افريقا - سفر كرد تا در آنجا با ثئودُرُس‌ رياضى‌دان‌ ديدار كند. وي‌ سپس‌ به‌ سرزمين‌ يونان‌ بزرگ‌، يعنى‌ ايتاليا، براي‌ ديدار با فيلولائُس‌ فيلسوف‌ و نمايندة مكتب‌ «فيثاغورس‌» و رياضى‌دان‌ ديگري‌ به‌ نام‌ يوروتُس‌6 سفر كرده‌ بود. چندي‌ نيز نزد آرخوتاس‌ رياضى‌دان‌ بزرگ‌ در شهر تاراس‌ (يا تارانت‌) در جنوب‌ ايتاليا گذرانده‌ بود. همچنين‌ گفته‌ مى‌شود كه‌ وي‌ گويا سفري‌ به‌ مصر نيز داشته‌ است‌، هر چند دربارة آن‌ اختلاف‌ نظر هست‌، ولى‌ احتمال‌ دارد كه‌ درست‌ باشد، زيرا وي‌ در برخى‌ از نوشته‌هايش‌ (به‌ويژه‌ در «قانونها7»، E656 )، چنان‌ دربارة دانشها در مصر و شيوة آموزش‌ و پرورش‌ در آنجا سخن‌ مى‌گويد كه‌ نشان‌ دهندة مشاهدات‌ و اطلاعات‌ دست‌ اول‌ است‌. اما مهم‌ترين‌ سفرهاي‌ افلاطون‌، 3 سفر به‌ شهر سيراكوز در جزيرة سيسيل‌ بوده‌ است‌. اين‌ جزيره‌ يكى‌ از مراكز عمدة فعاليتهاي‌ فيلسوفان‌ پيرو فيثاغورس‌ بوده‌ است‌؛ در آنجا بود كه‌ افلاطون‌ با جهان‌بينى‌ و شيوة زندگانى‌ ايشان‌ آشنا شد و سخت‌ از آنان‌ تأثير پذيرفت‌ و چنانكه‌ خواهيم‌ ديد، جهان‌بينى‌ و آموزه‌هاي‌ فيثاغورسيان‌ عناصر برجسته‌اي‌ از فلسفة افلاطون‌ را تشكيل‌ مى‌دهند.
نخستين‌ سفر وي‌ به‌ سيراكوز در 389- 388ق‌م‌ روي‌ داد. چنانكه‌ خود وي‌ در «نامة هفتم‌» (ص‌ كه‌ آن‌ را اندكى‌ پيش‌ از مرگش‌ نوشته‌ بود، مى‌گويد: «تقريباً 40 ساله‌ بودم‌ كه‌ نخست‌ به‌ سيراكوز آمدم‌». وي‌ در همان‌ نامه‌ (ص‌ به‌ رويدادهاي‌ دوران‌ فرمانروايى‌ 30 تن‌ خودكامه‌ اشاره‌ مى‌كند و مى‌افزايد كه‌ «من‌ بار ديگر در خود شوقى‌ به‌ فعاليت‌ در كارهاي‌ عمومى‌ و سياست‌ يافتم‌». آنگاه‌ پس‌ از اشاره‌ به‌ تبهكاريهاي‌ آن‌ 30 تن‌ و سپس‌ محاكمة سقراط، مى‌گويد: هرچه‌ ساليان‌ بر من‌ مى‌گذشت‌، پرداختن‌ درست‌ به‌ امور سياسى‌ به‌ نظرم‌ دشوارتر مى‌رسيد، زيرا بدون‌ دوستان‌ و ياران‌ معتمَد، دست‌ زدن‌ به‌ فعاليت‌ ناممكن‌ بود و يافتن‌ چنين‌ كسانى‌ نيز آسان‌ نبود، زيرا دولتشهر ما ديگر طبق‌ اصول‌ و نهادهاي‌ پدران‌ ما اداره‌ نمى‌شد و قانونهاي‌ نوشته‌ و آداب‌ و رسوم‌ شتابان‌ رو به‌ تباهى‌ مى‌رفت‌. در نتيجه‌، هر چند نخست‌ آكنده‌ از شوق‌ براي‌ شركت‌ در كارهاي‌ عمومى‌ بودم‌، با مشاهدة همة آن‌ چيزها، سرانجام‌ گيج‌ شدم‌ و ضمن‌ آنكه‌ به‌ ملاحظه‌ در اين‌ باره‌ ادامه‌ مى‌دادم‌ كه‌ با چه‌ وسيله‌ مى‌توان‌ بهبودي‌ در كارهاي‌ حكومت‌ پديد آورد، از لحاظ فعاليت‌ سياسى‌ همواره‌ در انتظار فرصت‌ بودم‌؛ تا اينكه‌ سرانجام‌، با توجه‌ به‌ همة حكومتهايى‌ كه‌ اكنون‌ وجود دارند، دريافتم‌ كه‌ همگى‌ آنها به‌ بدي‌ اداره‌ مى‌شوند، زيرا قانونهاي‌ آنها چنان‌ است‌ كه‌ بدون‌ تداركى‌ شگرف‌ از سوي‌ سرنوشت‌، تقريباً درمان‌ ناپذير است‌. آنگاه‌ در ستايشم‌ از فلسفة درست‌، ناگزير شدم‌ اعلام‌ كنم‌ كه‌ با اين‌ وسيله‌ مى‌توان‌ عدالت‌ سياسى‌ و فردي‌ را بر قرار كرد و «گفتم‌ كه‌ انواع‌ بديهاي‌ بشر پايان‌ نمى‌پذيرد، جز اينكه‌ يا قومى‌ از فيلسوفان‌ راستين‌ و حقيقى‌ سركردگان‌ كارهاي‌ سياسى‌ شوند، يا قدرتمندان‌ در دولتشهرها، به‌ سبب‌ يك‌ نصيب‌ يا بهرة الهى‌ فلسفه‌ پردازان‌ راستين‌ گردند» (نيز نك: «جمهوري‌1»، 501E .(487D,
آنگاه‌ افلاطون‌ مى‌گويد كه‌ با اين‌ انديشه‌ براي‌ نخستين‌ بار به‌ ايتاليا و سيسيل‌رفته‌ بوده‌است‌ («نامةهفتم‌»، .(329B دراين‌زمان‌ ديونوسيوس‌ اول‌ (ح‌ 430 - 367ق‌م‌) فرمانرواي‌ خودكامة سيراكوز بود. گفته‌ مى‌شود كه‌ وي‌ افلاطون‌ را دعوت‌ كرده‌ بود كه‌ به‌ آنجا برود، هر چند در اين‌ باره‌ نمى‌توان‌ به‌ داوري‌ قطعى‌ رسيد، اما از آنجا كه‌ ديونوسيوس‌ در آن‌ زمان‌ در اوج‌ قدرت‌ بود و مى‌كوشيد كه‌ فيلسوفان‌ و هنرمندان‌ را به‌ دربار خود دعوت‌ كند، احتمال‌ آن‌ هست‌ كه‌ افلاطون‌ را نيز نزد خود فراخوانده‌ باشد، زيرا افلاطون‌ نه‌ تنها از خاندان‌ اشرافى‌ آتن‌ بود، بلكه‌ همچون‌ فيلسوف‌ برجسته‌اي‌ شهرت‌ داشت‌ و پيش‌ از آن‌ چند نوشته‌ (ديالوگ‌) پديد آورده‌ بود. به‌ هر روي‌، روابط ميان‌ او و افلاطون‌ بى‌تنش‌ نبوده‌، و زندگى‌ تجمل‌ آميز سيراكوز و ديونوسيوس‌ به‌ مذاق‌ افلاطون‌ خوش‌ نمى‌آمده‌ است‌ (نك: همان‌، B-C .(326
اما مهم‌ترين‌ رويداد براي‌ افلاطون‌ در اين‌ سفر، آشنا شدن‌ او با ديون‌ (ح‌ 409-354ق‌م‌) بود. وي‌ برادر همسر دوم‌ ديونوسيوس‌، و در آن‌ زمان‌ 20 ساله‌ بود. افلاطون‌، چنانكه‌ در «نامة هفتم‌» آمده‌ است‌، وي‌ را جوانى‌ هوشمند و زودآموز يافت‌ و تصميم‌ گرفت‌ كه‌ در گفت‌وگو با او، آنچه‌ را براي‌ «آدميان‌ بهترين‌» است‌، به‌ او بياموزاند و او را برانگيزد كه‌ آنها را در عمل‌ تحقق‌ بخشد، اما به‌ گفتة خودش‌، نمى‌دانست‌ كه‌ ناخواسته‌ تدبير واژگون‌ سازي‌ خودكامگى‌ را به‌ او مى‌آموزاند. ديون‌ با چنان‌ دقت‌ و اشتياقى‌ به‌ سخنان‌ افلاطون‌ گوش‌ مى‌داد كه‌ افلاطون‌ تا آن‌ زمان‌ هرگز جوانى‌ را مانند او نديده‌ بود. بنابر گفتة افلاطون‌، ديون‌ تصميم‌ گرفت‌ كه‌ شيوة زندگى‌ اكثريت‌ مردمان‌ را در سيراكوز و سيسيل‌ كنار نهد و بقية زندگيش‌ را وقف‌ كسب‌ فضيلت‌ كند، نه‌ لذت‌ و تجمل‌ (همان‌، .(327
مدت‌ اقامت‌ افلاطون‌ در سيراكوز، در اين‌ سفر، شايد 2 تا 3 سال‌ بوده‌ است‌. در اين‌ ميان‌، وي‌ در برخورد با ديونوسيوس‌ اول‌، دچار دشواريها و تنشهاي‌ بسيار شده‌ بود، و سرانجام‌ تصميم‌ گرفت‌ كه‌ سيراكوز را ترك‌ كند. اما گفته‌ مى‌شود كه‌ ديونوسيوس‌ فرمان‌ داد كه‌ آن‌ كشتى‌ كه‌ بايستى‌ افلاطون‌ را به‌ آتن‌ باز گرداند، در شهر بندري‌ آيْگينا لنگر اندازد. اين‌ شهر در آن‌ زمان‌ با آتن‌ در جنگ‌ بود، و طبق‌ قانونهاي‌ يونان‌ و به‌ ويژه‌ در آيگينا، مى‌بايستى‌ افلاطون‌ كشته‌، يا به‌ بردگى‌ فروخته‌ شود، در اين‌ هنگام‌ يكى‌ از دوستان‌ افلاطون‌ از اهالى‌ كورِنه‌ به‌ نام‌ آنيكِريس‌ وي‌ را در بازار فروش‌ بردگان‌ ديد و باز خريد و به‌ آتن‌ بازگردانيد.
پس‌ از درگذشت‌ ديونوسيوس‌، پسرش‌ ديونوسيوس‌ دوم‌ جانشين‌ او شد. وي‌ در ناز و نعمت‌ پرورش‌ يافته‌ بود. پدرش‌ كوشيده‌ بود كه‌ او را از پرداختن‌ به‌ كارهاي‌ سياسى‌ و تجربه‌ اندوزي‌ بازدارد؛ چه‌، بيم‌ آن‌ داشت‌ كه‌ برضد پدر توطئه‌ كند. در اين‌ زمان‌ بر شهرت‌ و محبوبيت‌ ديون‌ افزوده‌ شده‌ بود و دشمنانش‌ مى‌كوشيدند تا خودكامة جوان‌ را از او بيمناك‌ سازند؛ اما ديون‌ كه‌ مردي‌ سرسخت‌ بود، مى‌كوشيد ديونوسيوس‌ دوم‌ را برانگيزد كه‌ افلاطون‌ را براي‌ سفر به‌ سيراكوز دعوت‌ كند. دعوت‌نامه‌ در 367 يا 366 ق‌م‌ به‌ دست‌ افلاطون‌ رسيد و او دعوت‌ را پذيرفت‌، اما به‌ زودي‌، پس‌ از رسيدن‌ وي‌ به‌ سيراكوز، درگيري‌ و تنش‌ ميان‌ ديونوسيوس‌ و ديون‌ فزونى‌ گرفت‌. افلاطون‌ كوشيد كه‌ ميانجيگري‌ كند، ولى‌ كوشش‌ او بيهوده‌ بود، چنانكه‌ پس‌ از 3 ماه‌ ديونوسيوس‌ فرمان‌ داد كه‌ ديون‌ را سوار كشتى‌ كوچكى‌ كنند و از سيراكوز دور سازند (نك: همان‌، .(329B-C ديونوسيوس‌ در حالى‌ كه‌ مى‌كوشيد توجه‌ و مهر افلاطون‌ را به‌ خود جلب‌ كند، او را در خانه‌اي‌ در قصر قلعة شهر جاي‌ داد كه‌ ظاهراً مهمان‌ او، ولى‌ در واقع‌ زندانى‌ او باشد. در 365ق‌م‌، جنگى‌ ميان‌ ديونوسيوس‌ و مخالفانش‌ درگرفت‌ و وي‌ ناگزير شد كه‌ از سيراكوز بيرون‌ رود. از اين‌ رو، به‌ افلاطون‌ اجازه‌ داد كه‌ به‌ آتن‌ بازگردد و وعده‌ داد كه‌ پس‌ از پايان‌ جنگ‌ او و ديون‌ هر دو را به‌ سيراكوز بازخواند. ديون‌ نيز در اين‌ ميان‌ به‌ آتن‌ رفته‌، و در آنجا زمين‌ و خانه‌اي‌ در نزديكى‌ «آكادمى‌» افلاطون‌ خريده‌ بود.
سومين‌سفرافلاطون‌ به‌سيراكوز نيز درپى‌ دعوت‌دوبارةديونوسيوس‌ صورت‌ گرفت‌، هر چند وي‌ مدتى‌ در پذيرفتن‌ آن‌ ترديد داشت‌. ديونوسيوس‌ در آغاز به‌ گرمى‌ از او استقبال‌ كرد و دربارة مسائل‌ فلسفى‌ و نيز روابطش‌ با ديون‌ سخن‌ گفت‌؛ اما كوششهاي‌ افلاطون‌ براي‌ آشتى‌ دادن‌ او با ديون‌ بى‌ثمر ماند و وي‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ اقامتش‌ نزد ديونوسيوس‌ سودمند نيست‌. در اين‌ ميان‌، خودكامة سيراكوز، پس‌ از تبعيد ديون‌ فرمان‌ داده‌ بود كه‌ همة املاك‌ و داراييهاي‌ او مصادر شود. افلاطون‌ كه‌ از اين‌ امر آزرده‌ خاطر شده‌ بود، تصميم‌ گرفت‌ به‌ آتن‌ باز گردد. آن‌ زمان‌ تابستان‌، و هنگام‌ بادبان‌ كشيدن‌ كشتيها بود. ديونوسيوس‌ براي‌ ترغيب‌ افلاطون‌ به‌ ماندن‌ حيله‌اي‌ به‌ كار برد و مانع‌ حركت‌ او با كشتى‌ شد. پس‌ از چندي‌ زمستان‌ فرارسيد. افلاطون‌ كه‌ به‌ تعبير خودش‌ «مانند پرنده‌اي‌ كه‌ در انتظار گريختن‌ از قفس‌» است‌، به‌ بيرون‌ نگاه‌ مى‌كرد («نامةهفتم‌»، A348 -E347 )، به‌دوستش‌آرخوتاس‌ رياضى‌دان‌ بزرگ‌ در تارانت‌ متوسل‌ شد تا نزد خودكامه‌ ميانجى‌ شود. وي‌ موفق‌ شد كه‌ موافقت‌ ديونوسيوس‌ را براي‌ اجازة بازگشت‌ افلاطون‌ به‌ آتن‌ و پرداخت‌ هزينة سفر وي‌ جلب‌ كند. افلاطون‌ اندكى‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ يونان‌ در بازيهاي‌ المپيك‌ با ديون‌ ديدار كرد. ديون‌ در آن‌ زمان‌ در تدارك‌ لشكركشى‌ به‌ سيراكوز و انتقام‌گيري‌ از ديونوسيوس‌ بود و از افلاطون‌ پشتيبانى‌ طلب‌ مى‌كرد، اما وي‌ نپذيرفت‌. سرانجام‌ در 357ق‌م‌، ديون‌ با سپاهيانش‌ به‌ سيراكوز حمله‌ كرد (نك: همان‌، .(350
ديون‌ نخست‌ ديونوسيوس‌ را از شهر و سپس‌ از قلعه‌ بيرون‌ راند و قدرت‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. وي‌ نيز ناگزير شد كه‌ به‌ بى‌رحميها و بى‌عدالتيهايى‌ متوسل‌ شود، و سرانجام‌ به‌ تحريك‌ يكى‌ از اعضاي‌ آكادمى‌ افلاطون‌ به‌ نام‌ كاليپوس‌ كشته‌ شد (براي‌ سرگذشت‌ ديون‌، نك: بِروه‌، .(741-881
تأسيس‌ آكادمى‌: افلاطون‌ پس‌ از بازگشت‌ از سفر دوم‌ سيراكوز به‌ آتن‌ (388-387ق‌م‌) مدرسه‌اي‌ (دانشگاهى‌) را به‌ نام‌ «آكادميا» بنياد نهاد، محلى‌ كه‌ نام‌ خود را از سدة 6ق‌م‌ در بيرون‌ از دروازه‌هاي‌ شهر آتن‌ در منطقة مقدسى‌ به‌ نام‌ هِكادِمِيا1 گرفته‌ بود كه‌ اصل‌ آن‌ به‌ قهرمانى‌ به‌ نام‌ هِكادِمُس‌ باز مى‌گشت‌. آن‌ محل‌ ورزشگاهى‌ براي‌ جوانان‌ بود و سقراط، به‌ گفتة خودش‌، سالها در بيشة نزديك‌ آن‌ رفت‌ و آمد داشته‌ است‌ (نك: افلاطون‌، لوسيس‌2، .(203 در 1968م‌ يك‌ سنگ‌ مرز مربوط به‌ 507ق‌م‌، در خيابان‌ تريپوليس‌ آتن‌ از زير خاك‌ بيرون‌ آورده‌ شد، با اين‌ نوشته‌ بر آن‌: «سنگ‌ مرزآكادميا». سالهاست‌ كه‌ در آن‌ ناحيه‌ كاوشهايى‌ مى‌شود تا مگر محل‌ آكادمى‌ را بيابند.
گفته‌ مى‌شود كه‌ افلاطون‌ در آغاز، مانند سقراط در آن‌ ورزشگاه‌ درس‌ مى‌داده‌، و سپس‌ باغچه‌اي‌ را در آن‌ ناحيه‌ خريده‌ بوده‌ است‌ كه‌ بهاي‌ آن‌ را به‌ روايتى‌ دوست‌ وي‌ آنيكريس‌، و يا ديون‌ پرداخته‌ بوده‌اند (نك: ديوگنس‌ لائرتيوس‌، كتاب‌ ، III فصل‌ .(21 پس‌ از مرگ‌ افلاطون‌، آكادمى‌ او نزديك‌ به‌ 900 سال‌، چونان‌ نخستين‌ دانشگاه‌ جهان‌، مركز آموزش‌ فلسفه‌ و دانشها بود. اين‌ آكادمى‌ در 86 ق‌م‌ پس‌ از محاصرة آتن‌ از سوي‌ سولا (137- 78ق‌م‌) ديكتاتور مشهور رُم‌ به‌ درون‌ آتن‌ منتقل‌ شد، و سرانجام‌ در 529م‌، به‌ فرمان‌ يوستى‌ نيانوس‌ امپراتور رُم‌ بسته‌ شد و واپسين‌ فيلسوفان‌ و استادان‌ آكادمى‌ در 531م‌ به‌ دربار ساسانى‌ در ايران‌ (در زمان‌ انوشيروان‌) پناه‌ آوردند (نك: خراسانى‌، 90-91، حاشيه‌).
از شيوة زندگى‌ و كار افلاطون‌ در آكادمى‌، گزارش‌ معتبري‌ در دست‌ نيست‌، اما مى‌توان‌ پذيرفت‌ كه‌ وي‌ برنامه‌اي‌ را كه‌ در ديالوگ‌ مشهور خود «ساختار دولت‌» يا «سياست‌3» - كه‌ برخلاف‌ معنى‌ اصلى‌ به‌ «جمهوري‌4» معروف‌ شده‌ است‌ - براي‌ آموزش‌ و پرورش‌ فيلسوفان‌ طرح‌ كرده‌، در آكادمى‌ نيز به‌ كار مى‌برده‌ است‌. افلاطون‌ طبق‌ اين‌ برنامه‌ 15 سال‌ را براي‌ آموزش‌ فيلسوفان‌ معين‌ مى‌كند؛ يعنى‌ 10 سال‌ براي‌ آموختن‌ دانشهاي‌ رياضى‌ (حساب‌، هندسة مسطحه‌ و فضايى‌، ستاره‌ شناسى‌، موسيقى‌ نظري‌ يا هارمونيك‌) و 5 سال‌ ديگر براي‌ آموزش‌ فلسفى‌ ويژه‌ كه‌ افلاطون‌ آن‌ را «ديالكتيك‌» مى‌نامد. جوانان‌ در 20 سالگى‌ براي‌ اين‌ آموزشها پذيرفته‌ مى‌شدند (نك: «جمهوري‌»، 539D-E .(537B-D, آموختن‌ دانشهاي‌ رياضى‌ در آكادمى‌ اهميتى‌ ويژه‌ داشته‌ است‌، چنانكه‌ گفته‌ مى‌شود بر سردر آكادمى‌ نوشته‌ شده‌ بود: «كسى‌ كه‌ هندسه‌ نمى‌داند، داخل‌ نشود». برجسته‌ترين‌ رياضى‌دانان‌ آن‌ زمان‌ از وابستگان‌ به‌ آكادمى‌ بوده‌اند؛ از آن‌ جمله‌ كسانى‌ مانند اودُكسوس‌ (408- 355ق‌م‌) كه‌ 20 سال‌ از افلاطون‌ جوان‌تر بود و ثِئايتتوس‌5 (ح‌ 420- ح‌ 367ق‌م‌) كه‌ يكى‌ از ديالوگهاي‌ افلاطون‌ به‌ نام‌ اوست‌، شايان‌ ذكرند. جريان‌ زندگى‌ در آكادمى‌، هر بامداد با دعا و ياري‌ جستن‌ از موزها (الهه‌هاي‌ هنرها نزد يونانيان‌) و به‌ ويژه‌ آپولون‌ خداي‌ روشنايى‌ و زندگى‌ بخش‌، آغاز مى‌شد. افلاطون‌ در آكادمى‌ با شاگردانش‌ غالباً با هم‌ غذا مى‌خوردند. خود افلاطون‌ در آكادمى‌ درس‌ مى‌داد، يا به‌ عبارت‌ بهتر، سخنرانى‌ مى‌كرد و سپس‌ با شاگردان‌ به‌ گفت‌وگو پيرامون‌ موضوعهاي‌ مطرح‌ شده‌ مى‌پرداخت‌. او هرگز از روي‌ يادداشتهاي‌ از پيش‌ نوشته‌ شده‌، سخن‌ نمى‌گفت‌.
افلاطون‌ نزديك‌ به‌ 40 سال‌ سرپرستى‌ آكادمى‌ را برعهده‌ داشت‌. در اين‌ ميان‌، شاگردان‌ از سراسر سرزمين‌ يونان‌ و نيز از سرزمينهاي‌ شرقى‌ به‌ آن‌ روي‌ مى‌آوردند. نشانه‌هايى‌ هست‌ كه‌ افلاطون‌ در ميان‌ ايرانيان‌ نيز شاگردان‌ و ستايشگرانى‌ داشته‌ است‌. در اينجا بايد اشاره‌ شود كه‌ هم‌ اكنون‌ 20 تنديس‌ از افلاطون‌ در سراسر جهان‌ يافت‌ مى‌شود. همة اين‌ تنديسها نمونه‌ برداريهايى‌ از يك‌ اصل‌ يونانيند كه‌ گفته‌ مى‌شود آن‌ را يك‌ ايرانى‌ به‌ نام‌ ميثريداتِس‌ (مهرداد) پسر اُرُنتوباتِس‌ (اردوان‌؟) به‌ سيلانيون‌ (سدة 4ق‌م‌)، نقاش‌ و پيكرتراش‌ مشهور سفارش‌ داده‌، و در آكادمى‌ افلاطون‌ وقف‌ موزها كرده‌

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • IT
  • ردیاب ماشین
  • جلوپنجره اریو
  • اریو زوتی z300
  • جلو پنجره ایکس 60

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قاصدک شمس توس و آدرس ghacedak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 112079
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

シャボン玉の噴水ブログパーツ

[PR] 面白タイピングに挑戦!



<-PollName->

<-PollItems->


قاصدک شمس


[ Copy this | Start New | Full Size ] >

:::●┼┼ اگه دوست داري توي وبلاگت چت روم داشته باشي كليك كن اينجا┼┼●:::