قاصدک شمس توس جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 11:3 :: نويسنده : آمنه
ـ طول رگهای بدن انسان ۵۶۰ هزار کیلومتر است.
آيا ميدانستي که،طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست
، جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : آمنه
یک کارت به کارت دیگری تبدیل می شود پیشگویی تاسهااولین کاری که بعد از برگرداندن صورت خود به طرف تاسها انجام میدهید این است که به عدد بالای تاس بالایی نگاه کنید سپس آنها را از عدد 21 تفریق کنید. جواب شما مجموع جهت های غیر قابل رویت تاسها خواهد بود و جواب همیشه صحیح است. رمزکار: همیشه مجموع دو جهت مخالف هر تاس هف میباشهد ، شش و یک ، پنج و دو ، و چهار و سه. بنابر این مجموع بالا و پایین هر سه تاس بیست رو یک میشود. با تفریق کردن تنها عدد قابل رویت که بالای تاس بالایی میباشد مجموع اعداد غیر قابل رویت را به شما میدهد.
1ـ پرنده در قفس
يک چوب گرد و باريک را انتخاب کرده و يک تکه مقوا ( کارت ويزيت ) به سر آن بچسبانيد. سپس در يک طرف مقوا عکس يک قفس و در طرف ديگر آن تصوير يک پرنده را بکشيد. حالا مطابق شکل، چوب را در کف دو دست خود بسرعت بچرخانيد. به نظر می رسد که پرنده در داخل قفس قرار گرفته است.
2ـ توپ فلزی
روی هر يک از دو انگشت سبابه خود يک انگشتانه فلزی بگذاريد. سپس دو انگشت را در يک امتداد و روبروی هم قرار داده، آنها را از فاصله 30 سانتی متری به چشمان خود نزديک کنيد. در فاصله ای معين، يک جسم فلزی بين دو انگشت خود در هوا مشاهده خواهيد کرد که شبيه به يک توپ فلزی است.
ـ تله پاتی با سکه
چند نفر از دوستان خود را دور يک ميز بنشانيد و چهار سکه هم شکل را در چهار گوشه يک کلاه قرار دهيد .
سپس به يکي از حضار بگوييد که در غياب شما يکي از سکه ها را برداشته و تاريخ آنرا به خاطر بسپارد. سپس به دست ساير دوستان بدهد تا آنها نيز تاريخ سکه را تماشا کنند و در کلاه بگذارند. پس از چند لحظه سکه مورد نظر را حدس می زنيد.
راز : با پشت دست سکه ها را لمس کرده و هرکدام را که گرمتر بود به عنوان سکه انتخابی معرفی کنيد.
7ـ تاريخ تولد
می خواهم با استفاده از سال تولد شما، نوعی بازی با اعداد را به نمايش بگذارم. در واقع با انجام چند عمل رياضی بر روی سال تولد شما کاری می کنم که هميشه و برای همه افراد، نتيجه به دست آمده برابر با عدد 4 باشد.
همانگونه که در بالا اشاره شد جواب، هميشه عدد 4 است.
ـ انرژی ذهن
با نگاه نافذ خود ساعت مچی تماشاگران را در کف دست خودشان از حرکت باز نگاه داريد بطوری که عقربه ثانيه شمار حرکت نکند! حتی می توانيد يک چوب کبريت را در کف دست تماشاچی به حرکت واداريد!!!
راز: يک آهن ربای قوی و بزرگ به اندازه يک قوطی کبريت را در زير آستين پيراهن يا کت خود ( درست در محل بستن ساعت مچی ) به وسيله کش محکم ببنديد. در هنگام اجرا، آن دست تماشاچی را که حامل ساعت مچی است در دست خود بگيريد و در ميدان مغناطيسی ايجاد شده توسط آهن ربا قرار دهيد تا ثانيه شمار از کار بيفتد.
برای به حرکت در آوردن چوب کبريت نيز از قبل يک سوزن نازک را با ظرافت در وسط چوب کبريت پنهان کنيد. اين امر باعث می شود که چوب کبريت در کف دست تماشاچی به حرکت در آيد. نحوه قرار دادن دست تماشاچی در تصاوير به وضوح مشاهده می شود.
9ـ سکه سحر آميز
شعبده باز در جمع حضار يک ليوان شيشه ای شفاف را روی جلد کتابی که در دست دارد قرار داده و سکه _ ای را درون ليوان می اندازد. سپس با نگاه به سکه فرمان حرکت می دهد و سکه درون ليوان به حرکت در می آيد.
ابزار: يک جلد کتاب ـ يک عدد سکه _ يک ليوان شيشه ای ـ مقداری نخ بی رنگ نازک ( نامرئی ) ـ نوار چسب بی رنگ
قبل از اجرا، يک سر نخ را لا به لای صفحات کتاب بچسبانيد و سر ديگر آن را به وسيله چسب نواری به بدنه سکه متصل کنيد. سکه را روی جلد کتاب بگذاريد و آماده نمايش شويد. بعد از اينکه ليوان را به حضار نشان داديد سکه را در داخل ليوان بيندازيد و طبق شکل با قرار دادن انگشت شست در پشت نخ، سکه را به حرکت در بياوريد.
10ـ دست سوراخ
يک ورق کاغذ معمولی برداريد و آنرا لوله کنيد. يک چشمتان را ببنديد، با چشم ديگر داخل لوله را نگاه کنيد و در همان حال دست ديگر را در کنار لوله کاغذی ( حدوداً در وسط آن ) قرار دهيد. حالا دو چشم خود را باز نگاه داريد. همزمان با يک چشم به داخل لوله و با چشم ديگر به کف دست خود نگاه کنيد. در اين شرايط کف دست خود را سوراخ می بينيد!
در يک مهمانی پرتقالی را به اطرافيان نشان دهيد و بگوييد: « چه کسی می تواند دقيقاً بگويد که اين پرتقال چند قاچ دارد »؟
هر کس برای خودش تعداد قاچ های پرتقال را حدس می زند. اما شما با صلابت کامل بگوييد:
« من می توانم دقيقاً بگويم هر پرتقالی را که شما انتخاب می کنيد، چند قاچ دارد »! و اين کار را چندين مرتبه با چند پرتقال به نمايش بگذاريد.
راز : برای پی بردن به تعداد قاچ های پرتقال، کافی است با دقت به قسمت کلاهک پرتقال نگاه کنيد . . . در اين محل دانه های ريزی دور کلاهک به چشم می خورند. اين دانه ها مشخص کننده تعداد قاچ های پرتقال است. يعني اگر روي کلاهک پرتقال 11 دانه ريز وجود داشته باشد پرتقال 11 قاچ دارد ... به همين سادگی !
13ـ نی آهنين
برای اجرای اين نمايش به يک بطری نوشابه پلاستيکی خالی و يک عدد نی نوشابه احتياج داريد.
در جمع دوستان سؤال کنيد:« چه کسی بوسيله نی نوشابه می تواند بطری خالی نوشابه را از روی ميز بلند کند » ؟ واضح است کسی از عهده آن بر نمی آيد و اگر هم تلاش کند، نی خم می شود و بطری به پائين می افتد.
راز : طبق شکل قسمتی از نی را خم کنيد ( خم آن بايد کمی بيشتر از قطر بدنه نوشابه باشد ). به همان حالت، نی را داخل بطری قرار دهيد و سر ديگر نی را گرفته و بطرف بالا بکشيد ...
بطری همراه با نی بلند می شود !
16ـ هلال های عجيب
وسايل لازم: دو قطعه مقوا، يکی به رنگ قرمز و ديگری آبی رنگ
اين دو مقوا بايد مطابق شکل ( هلالی ) بريده شوند و از هر نظر مساوی و منطبق بر يکديگر باشند. در ابتدا
دو مقوا را مطابق شکل کنار هم قرار دهيد، يعنی قرمز در طرف راست و آبی در طرف چپ. حالا به نظر می رسد که آبی بزرگتر از قرمز است.
جای آن دو را عوض کنيد. اين بار قرمز از آبی بزرگتر به نظر می رسد.
سپس هر دو را بر روی هم منطبق کنيد . . . می بينيد که هر دو با هم برابر هستند.
18ـ تعداد برادران و خواهران
با کمی دقت می توانيد تعداد پسران و دختران يک خانواده را حدس بزنيد .
1- از يک نفر بخواهيد که تعداد برادرانش را به اضافه 3 کند .
2- حاصل بدست آمده را در عدد 5 ضرب و عدد 20 را به آن اضافه کند .
3- حاصل به دست آمده را در عدد 2 ضرب و به تعداد خواهرها اضافه کند .
4- به حاصل، عدد 5 را اضافه و عدد 75 را از آن کم کند .
5- نتيجه را به شما بگويد .
6- عدد حاصل ( که دو رقمی است )، تعداد خواهران و برادران را مشخص می نمايد.
7- عدد سمت راست تعداد خواهرها و عدد سمت چپ تعداد برادرها است.
مثال : شخصی 6 برادر و 3 خواهر دارد .
21ـ رقص توپ
ابزار: يک توپ پينگ پنگ _ يک تکه طناب که دو سر آن به وسيله نخ نازکی به هم متصل است.
چون تماشاچيان از راز شما بی خبرند، گمان می کنند که توپ روی طناب حرکت می کند و اين نمايش برايشان باعث تعجب می گردد.
ابزار اين بازی فقط يک خودکار بيک است. قبل از اجرا به طوری که کسی متوجه نشود، دو انگشت سبابه و شست خود را با آب دهان خيس کنيد؛ سپس در خود کار را چند بار به دور نوک خودکار بچرخانيد (شکل 1) و آن را نزديک به نوک خودکار کنيد ( شکل 2). کافی است به وسيله دو انگشت مذکور به انتهای در خودکار کمی فشار وارد نماييد تا به طرف نوک خودکار بلغزد، پرتاب شود و روی آن قرار بگيرد (شکل 3).
هنگام اجرا چنين به نظر می رسد که در خودکار از قدرت مغناطيسی برخوردار است
23ـ تاول های مرتاض
در جمع دوستان ادعا کنيد که می توانيد بدون هيچ واهمه ای آتش سيگار را روی انگشت خود بگذاريد تا تاول بزند. سپس با آرامش و تبسم در جلوی چشمان حيرت زده دوستان، آتش سيگار را روی انگشت سبابه خود قرار داده و (ظاهراً) يک تاول ايجاد می کنيد.
راز : قبل از انجام اين نمايش و دور از چشم اطرافيان، سوراخ کليدی را بين انگشت سبابه و شست بگيريد و آنقدر کليد را فشار دهيد تا رَد سوراخ روی انگشت سبابه باقی بماند (شکل 1و2). حالا اگر به انگشت سبابه خود نگاه کنيــد (شکل 4) مثل اين است که انگشــت شما تاول زده باشد. هنگام نمايش از اطرافيان فاصله بگيريد و وانمود کنيد که آتش سيگار را روی انگشت سبابه تان می گذاريد ( شکل 3). با کمی تمرين می توان قبل از اجرا انگشت را نشان داد که سالم است و بعد ...
26ـ انگشتر معلق
يک رشته نخ معمولی را در يک محلول آب و نمک ( اشباع شده ) قرار دهيد. حدوداً پس از نيم ساعت نخ را بيرون بياوريد و بگذاريد خشک شود. حالا آماده هستيد تا يک کار خارق العاده را به نمايش در آوريد. يک سر نخ را به انگشتر سبک و کم وزن گره بزنيد و آويزان نگاه داريد. سپس شعله کبريت را به محل اتصال نخ و حلقه نزديک کنيد. . . نخ می سوزد و تبديل به خاکستر می شود اما حلقه نمی افتد و خاکستر سوخته نخ هم چنان حلقه را نگه می دارد .
27ـ عدد تکراری
1- يک عدد يک رقمی را ( به جز صفر ) انتخاب کنيد . مثلاً : 4
2- عدد انتخابي را در عدد 37 ضرب کنيد. ( 148=37*4 )
3- حاصل را در عدد 3 ضرب کنيد. ( 444=3*148 )
1ـ اسکناس فرمانبردار
يک اسکناس نو و تا نشده را از دوست خود بگيريد و درکف دست خود بخوابانيد، سپس ادعا کنيد که با نگاه نافذ خود می توانيد لبه های اسکناس را به طرف بالا تا کنيد . . .
راز : اين بازی نيازی به ابزار و تردستی ندارد. کافی است اسکناس را در کف دست خود بخوابانيد. بعد از چند لحظه لبه های اسکناس بر اثر گرمای دست آرام آرام به طرف بالا می آيند، بطوری که خودتان هم تعجب خواهيد کرد . . . امتحان کنيد !
33ـ قند شعله ور
اگر شعله کبريت يا فندک را به حبه قند نزديک کنيد، می بينيد که حبه قند بر اثر حرارت شعله فقط ذوب می شود. حالا بطور پنهانی به گوشه ای از حبه قند کمی خاکستر سيگار بماليد و شعله کبريت را به آن نزديک کنيد؛ حبه قند شعله ور شده و نور افشانی می کند.
34ـ طناب سالم می شود
شعبده باز طنابی را که بوسيله تماشاچيان از وسط قيچی شده است، دوباره سالم می کند!؟
راز : طنابی بطول يک متر تهيه نماييد. سپس يک تکه طناب کوچک 15 سانتی که دو سر آن به هم دوخته شده را در وسط طناب اصلی قرار دهيد. حالا قسمت تا خوردگی دو طناب را طوری در دست خود نگه داريد که يک طناب معمولی به نظر برسد ( شکل 1 ).
از يک تماشاچی بخواهيد که وسط طناب را قيچی کند ( منظور تکه طناب کوچک است ). آنگاه قسمت قيچی شده را در داخل کلاهی که روی ميز است بگذاريد ( شکل 2 )؛ زير لب وردی بخوانيد و طناب را سالم به تماشاچيان نشان بدهيد.
5ـ سنجاق در بينی
شعبده باز يک سنجاق قفلی درشت را به تماشاچيان نشان می دهد تا از نزديک بررسی کنند. سپس سنجاق را از يک طرف بينی خود وارد و از طرف ديگر آن خارج می کند !!!
راز : شعبده باز دو سنجاق از يک نوع و يک اندازه به همراه دارد که يکی از آنها معمولی است ولی نوک سنجاق ديگر لحيم و از وسط بريده شده است. اندازه بريدگی بايد به حدی باشد که بينی در آن جای بگيرد.
مسلماً در ابتدا و انتهای اين تردستی، سنجاق معمولی را می بايست با مهارت تمام با سنجاق دستکاری شده تعويض کرد.
40ـ راز سايه ها
يکی از رشته های ديدنی و جالب شعبده بازی، تصوير سازی با سايه دست ها و انگشتان است.
در پايان قصد دارم روش ساخت تعدادی از اين اشکال را آموزش دهم. پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 23:30 :: نويسنده : آمنه
وقتی سارا دخترك هشت سالهای بود، شنید كه پدر و مادرش درباره برادر كوچكترش صحبت میكنند. فهمید كه برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی كارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه میتواند پسرمان را نجات دهد یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود ، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکویت نیز خرید. او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکویت بود و در کنارش مردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند. وقتی که او نخستین بیسکویت را به دهان گذاشت ، متوجه شد که مرد هم یک بیسکویت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شاید اشتباه کرده باشد.»
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکویت برمی داشت ، آن مرد هم همین کار را می کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی خواست واکنش نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکویت باقی مانده بود ، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی ادب چه کار خواهد کرد؟» مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پررویی می خواست! او حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست ، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست ، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساکش قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکویتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده! خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد . . . یادش رفته بود که بیسکویتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکویتهایش را با او تقسیم کرده بود ، بدون آنکه عصبانی و برآشفته شده باشد
بازویم را بالشِ سر می کنم؛ احساس می کنم که دلدادۀ خویشم زیرِ ماهِ مه آلوده. ای آنکه بخشیدی به خوبان روی زیبا ای کاش می دادی کمی هم خوی زیبا! از شکاف در هم سوز می آید هم نور ماه.
ستاره می جهید از آسمان ها جدال باد بود و بادبان ها به روی ماسه ها باقی نهادیم دو جای پیکر و بس داستان ها
ما آب را ... برای گریستن نوشیده ایم. باران که می بارد ...
چشم هایم با آسمان به تفاهم می رسند چه وجه اشتراک لطیفی است بین هوای دل من با این روزهای پاییزی!
یک سال است که به جای دست خاک می خورد سه تارم صدایش هم در نمی آید. درباره وبلاگ به وبلاگ ما خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |